ما سزاوار روزهای عزا نبودیم
اما ناگهان بمباران اندوه شدیم
وقتی خواب بودیم فرمانده راشهید کردند ،هواپیما سقوط کرد،اتوبوسی واژگون شد.
آنقدر گلهای پرپر شده در این آبادی زیاد شده که دنیا برسرمان آوار و روحمان ویران شده.
انگار خواب آرام را در رویا هم دیگر نمی توان دید
این روزها،وقت بیداری دوست داشتن را تمرین کنیم
عشق ورزیدن را
همدیگر را یک دل سیر نگاه کنیم که حسرت یک چشم برهم زدن هم بر دلمان نماند.
ما این روزها بیش از پیش به یکدیگر نیاز داریم.
روزهای سخت معیشت است، این روزها برای زنان سرپرست خانواده سخت تر می گذرد،برای کارگرانی که ماه هاست حقوق نگرفته اند،یادمان نرود کودکان کار را…سفره کوچک ما می تواند به وسعت قلبمان تقسیم شود ما به خودمان ثابت می کنیم که عشق را نمی توان در این سرزمین ترور کرد.
این روزها حواسمان به همه بیشتر باشد
به کودکمان بیشتر ،نگذاریم مثل نسل ما وحشت جنگ را تجربه کند، کودکان ما به آگاهی نیاز دارند نه تزریق وحشت.کودکان ما نیازی ندارند که تحلیل وقایع این روزها را بدانند بگذاریم بزرگترین دغدغه شان شکستن نوک مداد رنگی باشد.
این روزها مثل تمام سالهای عمرمان، “شرایط حساس کنونی” ست آنقدر فشار روانی بر جامه زیاد است که اگر دستان همدیگر را رها کنیم جامعه دچار فروپاشی می شود.
این روزها هوای دل همدیگر را بیشتر داشته باشیم.این جامعه بیش از شعار زنده باد و مرده باد به امید، به قدرت ایستادن ،به ساختن، به توسعه نیاز دارد. جامعه را چه کسی جز ما میسازد؟ آن را با عشق و امید بسازیم.
پریسا پرشاد مسئول کانون بانوان حزب کارگزاران سازندگی استان گیلان