• امروز : دوشنبه - ۳۰ مهر - ۱۴۰۳
2

درس های مصدق برای ایران۱۴۰۳

  • کد خبر : 43543
  • ۰۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۱
درس های مصدق برای ایران۱۴۰۳
به قلم دکتر عباس نعیمی جورشری/مدیر گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه‌شناسی ایران

توسکانیوز/دکتر عباس نعیمی جورشری/مدیر گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه‌شناسی ایران؛واپسین روزهای سال ۱۴۰۲ مقارن بود با هفتاد و دومین سالروز ملی شدن نفت ایران و کامیابی جنبش وقت. جنبشی که با دولت مند شدنش ذیل زمامداری دکتر محمد مصدق دریچه‌ای نو بر تجربیات ایرانیان نسبت بهپ منافع ملی و فرایند دموکراسی خواهی گشود. این در حالی است که اکنون پس از هفت دهه، جامعه ایرانی در معرض شدیدترین رنج ها قرار دارد و بحران هایی چند را بر دوش می کشد که چنان عقب گردی به ادوار پیشین است. اگرچه از حیث جامعه‌شناختی هیچ بازگشتی به هیچ گذشته ای وجود ندارد اما روح مسائل گاه ناظر بر رجعت به ماضی است. بر این اساس می توان از نسبت آن جنبش نفت و دولت ملی ۳۰-۳۲ با اکنونیت ایرانیان سخن گفت و از درس هایی پرسش نمود که مصدق و جنبش ملی برای ما و ایران ۱۴۰۳ بر جا نهاده است. در این راستا شایسته است در گزاره های زیر تامل نماییم.

۱. جنبش ملی نفت بیش از آنکه مطالبه ای به ذات اقتصادی باشد، فحوای سیاسی داشت. چنانکه حضور شرکت نفت انگلیس-ایران را به مثابه عامل تشدید کننده ی استبداد داخلی تبیین می نمود. در واقع اهرم سیاسی دولت انگلستان برای تأثیر بر سیاست داخلی ایران را می توان شرکت نفت در نظر گرفت. این امر بیانگر تداخل توامان امر اقتصادی و امر سیاسی است. اصلاح طلبیِ مصدق بر این فهم از توسعه قرار داشت ؛ استقلال در سیاست‌گذاری داخلی به عنوان پیش شرط توسعه. این احتمالا درسی اساسی از مجموعه میراث مصدق برای امروز ماست. بدین قرار، حکمرانی مطلوب نمی تواند متکی بر سیاست‌گذاری و توصیه مداخله جویانه ی دول دیگر باشد اگرچه آن دولت ها در اتحادی موضوعی یا ایدئولوژیک با ایران باشند. حکمرانی مطلوب بدین معنا بر مختصات ملی و منافع مردمان ایران قرار دارد و مکلف است پیش از تعهد به هر نیروی خارجی به منافع سرزمینی خویش متعهد باشد. در این حوزه بین انگلستان و آمریکا با روسیه و چین تفاوتی وجود ندارد. مبنای عقل سیاسی ضمن اعتنا به دیپلماسی فعال، بر استقلال حاکمیتی قرار دارد. عیار این استقلال حاکمیتی بر افزایش سود کلان ملی، تثبیت ثروت اجتماعی و رفاه تصاعدی هر فرد ایرانی در بهره مندی از منابع عمومی و خصوصی دلالت دارد. هر عیار انتزاعی، غیرعملیاتی و مبهم دیگر همانا سقوط در آرزوهای موهوم است. ‌

۲. «ما» به مثابه «ایران» و چه به مثابه «مردم ایران» پیشینه ای بلند در رنج های تاریخی داریم. واکاوی این رنج ها بر نقاط مفهومی – تحلیلی دلالت دارد که اهم آنها به حاکم مستبد ختم می شود. موجودیت این استبداد اگرچه شکل های متنوعی از قومیت، زبان، دین، طبقه و قشربندی داشته اما در ساختاربندی سیاسی ذیل «دسپوتیسم» قابل شناسایی است. «رنج های ما» همواره تابعی بوده از زیاده خواهی، الوهی گری، کینه جویی، خردستیزی، خرافه پرستی و تبعیضی که حاکمان روا داشته اند. این استبداد خواه شکل نظامی داشته و خواه جامه دین بر تن نموده، گاه از سر کین به برادرکشی انجامیده و گاه فرزند کشی رقم زده و گاه جان مردمان را بی گناه ستانده است. اینگونه تاریخ ایران در صورت فره ایزدی باستانی اش و چه در صورت سلاطین عصر اسلامی اش، بازتولیدگر استبداد بوده است. نوای گسست از این سنت دیرین در مشروطیت بلند شد. در دولت ملی برآمده از جنبش نفت شاهد گسست عملی از سنت استبدادی هستیم. زمامداری مصدق ترجمه دقیقی است از آنچه حاکمیت دموکراتیک خوانده می شود. کوشش او برای حیات سیاسی «همه» نیروها و امکان بیان همه دیدگاه ها در ادوار تاریخی ایران کم سابقه بلکه بی نظیر است. بنابراین درس مهم مصدق برای امروز ایران ، مدارای حداکثری با اندیشه ها و جبهه های فکری است که طیف متنوعی از خداباوران تا خداناباوران را در بر می گیرد. همانگونه که رده های وسیعی از نحله چپ تا لیبرالیسم را پوشش می دهد. تمرین دموکراسی تنها از این مسیر، میسر خواهد بود.

۳. در یک تقسیم بندی ساده می توان نظام های سیاسی را به تمرکزگرا و تمرکززدا تفکیک نمود. عناصر برشمرده شده در بند دوم ارتباط موثقی دارد با این دو مقوله. درسی که می توان از مصدق آموخت، نه گفتن به هر سیستم تمرکزگرا است. میراث مصدق مشخصا ایستادگی در مقابل ولایتی است که شاه از مردمان طلب می کرد. تاکید او بر قانون و پیشبرد اصلاحات چندجانبه از مجرای قانون مشروطه دلالتی است بر این امر. اصلاحات مذکور را می توان توسعه همه‌جانبه ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برشمرد. سیستم تمرکزگرا با هر عنوان و هر تبیینی، خواهان تبعیت مردم از اراده واحد خویشتن است. قدرت متمرکز از حرص لبریز است و از این حرص گریزی ندارد. فساد در این محیط پرورده می گردد حتی اگر در بدو امر نیت و نقشه ای برای آن وجود نداشته باشد. درس مصدق برای امروز ما عدم تبعیت از چنین اراده فراقانونی و فرامدنی و فراانتقادی است. زیرا توسعه همه جانبه تنها از مجرای تمرکززدایی از قدرت محقق خواهد شد. امکان انتقاد و مخالفت مبنایی با قدرت رسمی ، شاخص اصلی برای ارزیابی سلامت آن است. کاهش رنج های مردمان ما مشروط خواهد بود به توسعه همه جانبه مذکور. گرایشات توده وار به سمت هر جبهه سیاسی که دارای تمایلات تمرکزمحور و فردگرایانه در قدرت باشد، به تجدید رنج های تجربه شده خواهد انجامید. درس مهم مصدق برای آینده ایران در این نکته نهفته است.

۴. درس دیگر مصدق در ساحت کنش‌گری سیاسی، تکیه مستقیم بر مردم است. اساسا مفهوم مردم در منظومه فکر و عمل مصدق بسیار پررنگ است. او بی آنکه به قلمرو آنارشی فرو بیفتد، بر عامه به عنوان عنصر فعال در پیشبرد اهداف جنبش و بعدتر دولت ملی تکیه دارد. مردم در آن شکل از رجوع ، عامه هستند و نه توده‌‌. این مرز تمایز مصدق از پوپولیسم است. پایگاه طبقاتی او بر خلاف توده که بی شکل است و فاقد آگاهی سیاسی، از فردیت های مشخص طبقه متوسط بهره مند است. فردیت هایی که ذیل نقش شهروند، حقوق مدرن خود را در قامت قانون مدرن و عقل مدرن درخواست و پیگیری می کنند. اجتماعات حامی و کنش‌گر، مسخ کننده هویت شخصی و آزادی های فردی نیستند بلکه در تقویت آن عناصر گام بر می دارند و همزمان نظام کنش مدنی را در سطح ملی نشان می دهند. این تعبیر پارسونزی از سطوح کنش و سطح بندی نظام اجتماعی را می توان بر عامه ای نشان داد که محل رجوع و همیاری مصدق بودند. اینگونه مصدق برای هر اصلاح ساختاری، نه به عناصر خارجی بلکه به مردم ایران تکیه دارد. هر تغییر مساعدی در آینده کنونی ایران نیز بایستی بر کنش‌گری مردم درون ایران تاکید نماید. دولتها صرفا منافع خود را جستجو می کنند و امید به آنها در جهت تحقق دموکراسی ایرانی، مطلقا مبنای عقلانی و تجربی نمی تواند داشته باشد. چنان‌که سیل عمده مهاجرت از ایران نیز تابعی از این امر است. مهاجران عمدتا فاقد نقش آفرینی موثر در بهبود شرایط ایران و زیست مردمان آن هستند. نهایتاً بتوانند منافع شخصی خود را در آن سوی مرزها تامین کنند. آنها ارتباط مستقیم خود را با امر روزمره داخل ایران از دست می دهند. حال آنکه ماندگان در ایران، درک مستقیم و واقعی از امر روزمره دارند و تغییرات آن را حس می نمایند و نهایتا اثرگذاری مستقیم و موثرتری دارند. درس مصدق برای امروز ایران همانا تکیه مراجع اجتماعی بر مردم است و تکیه ی مردم به یکدیگر. این امر در فضای همدلی و انسجام هرچه بیشتر هم دردها رقم می خورد.

در یک جمع بندی می توان اشاره داشت که دکتر مصدق حداقل چهار درس اصلی برای امروز ما دارد. الف. حکمرانی مطلوب صرفا بر منافع مردم خود تاکید دارد و در این راستا ضمن تعامل با جهان بین الملل، استقلال سیاسی خویش را حفظ می‌کند. ب‌. تنوع آرا در جامعه، امری بدیهی است. لازم است این تنوع به رسمیت شناخته شود و حداکثر مدارا با اندیشه غیر لحاظ گردد. هر گونه گسست از استبداد و حرکت در سیر دموکراسی ، از این رهگذر محقق می‌شود. پ. کاهش رنج مردم ایران از مسیر توسعه همه جانبه رقم می خورد. نظام سیاسی یا گروه های تمرکزگرا مانع این امر خواهند بود و هواخواهی این طیف ها به بازتولید تجارب تلخ پیشین در نمونه های تبعیض نهادینه و خشونت سیستمی خواهد انجامید. ت. تحول خواهی دموکراتیک متکی به حضور مردم در عرصه اجتماعی است. مردم به مثابه عامه و نه توده، پایگاه مهم تحولات ملی هستند. تاثیر این مردم زمانی پررنگ و مستقیم خواهد بود که در درون مرزهای ایران حاضر باشند. به عقیده نگارنده می توان محورهای دیگری را نیز بر این گزاره ها افزود اما این چهار درس مهمترین و راهبردی ترین درس های مصدق برای ایران امروز است.

لینک کوتاه : https://tooskanews.ir/?p=43543
  • منبع : توسکانیوز

ثبت نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
    دیدگاه های شما، پس از تایید مدیریت در وب سایت خبری توسکا نیوز منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا و غیر از زبان فارسی باشند منتشر نخواهد شد.