توسکانیوز/ محسن بوذری سراوانی/در مسیر پرچالش حکمرانی دینی، پیوند میان ایمان، اخلاق و مسئولیت همواره از حساسترین نقاط تقاطع اندیشه و عمل بوده است. گاهی در تاریخ معاصر ما، مفاهیم بلند و ارزشمندی چون «تکلیف شرعی» بهگونهای وارد میدان سیاست و اداره جامعه شدهاند که نهتنها آثار مورد انتظار خود را بر جای نگذاشتهاند، بلکه در عمل، منجر به کاهش اعتماد عمومی و بدنامی چهره دیانت شدهاند.
وقتی تصمیمهای خطیر، بدون سنجش عقلانی یا ملاحظه نتایج اجتماعی، صرفاً با تکیه بر نوعی ادای تکلیف فردی توجیه میشوند، این خطر پیش میآید که نهتنها مسئولیتگریزی رخ دهد، بلکه خود دین نیز هزینه ناکارآمدیها را بپردازد.
این نوشتار، نقدی است بر همان قرائت خاص و محدودشده از دین که بهجای درآمیختن عقل، اخلاق و تدبیر، راه آسانِ توجیه را برگزیده و در سایه واژههایی مقدس، بخشی از مسیر کشور را به انحراف کشانده است.
تکلیفگرایی اصیل: ریشه در وحی، نه عذر در فریب
در فرهنگ دینی، انجام وظیفه بر پایهی آگاهی، تقوا و در چارچوب عدالت تعریف شده است. قرآن کریم در سوره حج، آیه ۴۱ میفرماید:
«الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ».
این آیه نشان میدهد که عمل به تکلیف، تنها درونی یا فردی نیست، بلکه با نظم اجتماعی، اخلاقی و مردممدارانه گره خورده است.
تبدیل «تکلیف» به پوشش «تخریب»
در برخی ساختارهای تصمیمگیری، مفهوم تکلیف بهگونهای استفاده شده که مسئولیتپذیری در قبال پیامدها را از میان برده است. هنگامیکه یک مقام تصمیمی میگیرد که نتایج آن به زیان مردم یا سرزمین منتهی میشود، سپس با استناد به انجام وظیفه از خود رفع مسئولیت میکند، نهتنها مفهوم دینداری را تحریف کرده، بلکه اعتماد عمومی را نیز هدف قرار داده است.
واژگان پوششی: از «تکلیف» تا «توجیه»
این نوع نگاه در برخی موارد چنان پیش میرود که حتی ناکامیها و نابسامانیها نیز توجیهپذیر میشوند: «وظیفهمان را انجام دادیم، نتیجه هرچه شد مهم نیست!»
این در حالی است که امام علی (ع) در نامه ۵۳ نهجالبلاغه، حاکم دینی را به «عدالت»، «مردمداری» و «پرهیز از استبداد» فرا میخواند.
تکلیف دینی، بینیاز از عقل و مسئولیت نیست.
سوءاستفاده از «تکلیف»: از اقتصاد تا فرهنگ
برخی اقدامات در حوزههایی چون حجاب، رسانه، امر به معروف و اقتصاد، نه از جنس تدبیر و اقناع، بلکه از جنس تحمیل بودهاند.
وقتی همزمانیِ کاهش مشارکت و اعتماد مردم با این سیاستها را میبینیم، باید پرسید: آیا واقعاً در مسیر مقدس زمینهسازی هستیم یا در مسیر تولید نارضایتی و سلب مشروعیت؟
پیشنهاد: بازگشت به «تکلیف تمدنی»
وقت آن رسیده که بهجای تحریف مفهوم تکلیف، به حقیقت آن بازگردیم: ساخت جامعهای عادلانه، مبتنی بر عقلانیت، اخلاق، کرامت انسان و گفتوگوی صادقانه با مردم.
تکلیف، یعنی ترمیم اعتماد، نه تزریق ترس.
یعنی ساختن، نه سوزاندن.
یعنی آمادهسازی دلها و ذهنها، نه ویرانسازی نهادها و ساختارها.
حال انکه : از تکلیفگرایی به عقلانیت معنوی
ما به الگویی نیاز داریم که هم به ارزشهای الهی وفادار باشد و هم به خِرد بشری.
هیچ پیامبری با مردمش از موضع تحمیل سخن نگفت.
هیچ امامی، مردم را با شعارهای پوششی و بدون تدبیر، به آیندهای روشن وعده نداد.