به گزارش توسکانیوز/ اکبر سرودی فعال سیاسی اصلاح طلب طی یادداشتی به مناسبت روز جهانی کارگر نوشت ؛ “کارگر شهید محمد مهذبی” در اولین روز از بهار سال ۱۳۴۴ از یک خانواده معمولی در گنجه متولد شد، پدرش در اوج جوانی دار فانی را وداع و او در همان طفولیت از این نعمت بزرگ بی بهره شد، در نوجوانی، بخاطر کمک به معیشت خانواده مجبور شد پس از دوره ابتدائی درس و مشق را رها کرده و به کارگری در کارخانه چرم گنجه مشغول شود، بعدها که بزرگتر شد خواهر مومنه و جوانش “فاطمه عزیز” را از دست داد، روزگار با سختی سپری میشد، موقع خدمت که رسید لباس سربازی بر تن کرد و عازم جبهه های جنگ شد، در آن سالها خیلی از شهرها و روستاهای کشور در اشغال دشمن بود، محمد و همرزمانش سینه به سینه، دلاورانه جنگیدند و صدها کیلومتر از خاک وطن را از دشمن بعثی پس گرفتند، شهید محمد در حالی که تنها ده روز به پایان خدمت سربازی اش مانده بود در منطقه عملیاتی فکه با اصابت ترکش توپخانه بر سرش شربت شهادت نوشید، تشیع پیکر مطهرش در سال ۶۵ و در رودبار اوج وفاداری و احترام مردم گنجه به قهرمان آبادی شان بود، آنروز را یادم هست هیچ کس در خانه نماند. وصیت او یک خط بیشتر نداشت؛
« به خانواده و بستگان و مادرم سلام برسانید، با هم مهربان باشید» خیلی ساده با همان منش کارگری و روستایی ما را به گذشت و مهربانی توصیه کرد و رفت.
بعد از شهادت یکی از همرزمانش نقل میکرد که در یکی از عملیاتها آتش دشمن از زمین و هوا سنگین شده بود، فرماندهان دستور عقب نشینی تاکتیکی دادند، یک خمپاره انداز تحویل محمد بود، در هنگام عقب نشینی معمولا اصل بر حفظ جان سربازان است اما او علاوه بر ادوات شخصی، خمپاره اندازی که حدود بیست کیلو وزن داشته را بر دوش میگیرد و با همین وضع کیلومترها در کوه و بیابان میدود تا به همرزمانش میرسد وقتی فرمانده و همرزمان او را می بینند از این همه تعهد و احساس مسئولیت او شگفت زده شده و او را مورد تشویق قرار میدهند، مرخصی تشویقی محمد آخرین وداع او با خانواده و اهالی بود…
سربازی که هیچ جقه و ستاره ای بر دوش نداشت اما قلبش پر از ستاره بود، احساس مسئولیت و وفاداری به اسلام، خاک وطن و مردم دغدغه اش بود، در آتش جنگ شهید ما نگران بود مبادا خمپاره اندازی که با پول بیت المال خریداری شده برای دشمن به غنیمت بماند! این روزها اما در شهوت مال اندوزی و هرزگی قدرت و مسابقه اختلاس های هزار میلیاردی از بیت المال کارهایی که شهدا کردند بیشتر به قصه و افسانه شبیه است آنقدر که باورش برای نسل امروز دشوار است، آنها که دیروز را دیدند این روزها رنج می برند با این حال همه بر یک باور مشترک هستیم؛
آسایش و امنیت امروز ما مرهون رشادت و فداکاری او و همرزمانش است.