✍توسکانیوز/منیره نوری/بهار می آید! این را می شود از بویی که در کوچه پس کوچه های شهر پیچیده، فهمید. مثل پارسال و سال های پیش تر. طبیعت مگر این حرفها سرش می شود. مگر قرنطینه و کرونای آدم ها را می فهمد. راه خودش را می رود. دوباره درختها جوانه می زنند و سبز می شوند. گلها شکوفه می دهند و خلاصه که ” این باغ شرقی بدون آدم ها هم گُل می دهد”. بهار از راه می رسد با همه سختی ها و تمام خانه نشینی ما. همیشه جنب و جوش ِ روزهای آخر اسفند را دوست داشتم. ولی یکی دو سالی ست که اسفند هم از جنب و جوش افتاده. اما خب این روزهای سخت هم حتما می گذرند. مثل همه ی روزهای سخت تاریخ.
برای بهار آغوش بگشائید چرا که
بگذرد این روزگار تلخ!
همانطور که شاخه های بی تاب بهار، هیچ دیوار و پرچینی را تاب نمی آورند. حتی اگر دیوار از سنگ باشد. از آن عبور می کنند تا به ما بگویند: بیدار شوید، حتی اگر در این روزهای تلخ خانه نشین باشید. زمستان رفته و فصل رویش دوباره است. ما مردمی هستیم که می روئیم. همیشه تاریخ از لابلای سنگهائی که بر پاهایمان بسته اند عبور کرده ایم، آنها را شکافته ایم و جوانه زده و روئیده ایم. فردوسی و حافظ و سعدی، و … همگی همین را گفته و سروده اند. “بگذرد این روزگار…”
کدام دل سنگی است که این همه جوانه و شادابی و رویش را ببیند و برای از نو روئیدن سبز نشود؟
بهار و رویش دوباره بر همگی مبارک.