✍️ توسکانیوز/محسن بوذری سراوانی /هر روزی که ابتکار عمل را از دست بدهیم، نقشهی دیگران بر آیندهی ما حاکم میشود. سه کشور اروپایی (انگلیس، فرانسه، آلمان) اعلام کردهاند که آمادهی فعالسازی مکانیسمِ ماشه علیه ایران هستند؛ اقدامی که در صورت افزایشنیافتن همکاریهای فنی، میتواند ظرف حدود سی روز بخشهایی از تحریمهای شورای امنیت را بازگرداند. این روند با الگوی «ادارهی دائمی بحران» همخوان است و هدفش نگهداشتن ایران در مدار واکنش و افزایشِ هزینههای پیدرپی تلقی میشود.
در همین بستر، آژانس بینالمللی انرژی اتمی تأکید کرده همکاری ایران «در حال پیشرفت» است، اما کامل نشده؛ دسترسی به برخی تأسیسات انجام شده، ولی دربارهی چند سایت و پرسشِ کلیدی هنوز کار باقی است. نزدیکشدن این پیام به ضربالاجل اروپایی، به روایت «بحرانِ قریب» خوراک میدهد و مسیر توجیهِ فشارهای حقوقی–سیاسی را هموارتر میکند.
همزمان، دیدار ترامپ و پوتین در آلاسکا نشانهی روشنی از شکلگیری یک «معاملهی پایدار» به دست نداد. از این زاویه، فرضِ واقعبینانه آن است که فشارهای چندکاناله ادامه یابد و نباید بر گشایشِ ناگهانی حساب باز کرد.
پس از همان دیدار، علیاکبر ولایتی با هشتگ «آلاسکا» نوشت: «ملت ایران هیچگاه اجازهی معامله بر سر امنیت ملیشان را نخواهند داد.» این موضع، بیرون را متوجهی یک خط قرمز روشن میکند: امنیت ایران موضوعِ چانهزنی نیست. در داخل نیز واکنشها نشان داد هر قرائتی از «بستهسازیِ پروندههای ایران در میزهای دور از تهران» با حساسیت روبهرو میشود.
نَتگراف: سه روندِ همافزا و چارچوب پاسخ
بازگشتِ احتمالیِ تحریمها، ابهام در همکاریهای فنی با آژانس، و بازیهای پسادیپلماتیکِ قدرتهای بزرگ، سه روندِ همافزایی هستند که در صورتِ مهارنشدن، ایران را در مدارِ واکنش نگه میدارند. چارچوب مهار چندسطحی میتواند ابتکار را از «توضیحِ پس از فشار» به «تعریفِ پیش از فشار» منتقل کند.
تصویرِ سهگانهی فرسایش
نظامی: حملات محدود و پیدرپی به زیرساختها و مراکز حساس، برای بالا بردنِ هزینهی نگهداشتِ بازدارندگی. پاسخهای موشکیِ دقیق و بهرهگیریِ سنجیده از ظرفیتهای همپیمان، نشان میدهد میتوان معادلهی بازدارندگی را حفظ و در بزنگاهها ابتکار عمل را بازپس گرفت.
اقتصادی: فشار بر مسیرهای بازرگانی و ترابری، همسو با تحریمها. گسترشِ مسیرهای جایگزین، تقویتِ ترانزیت شمال–جنوب و همکاریهای بندری، میتواند بخشی از این فشار را خنثی کند و فرصتهای تازه بسازد.
روایتی و روانی: القای حس «ناامنیِ دائمی» از راه عملیات رسانهای و بزرگنمایی خطر جنگ. در برابر آن، شفافسازیهای مرحلهای و ابتکارهایی مانند طرحهای ثباتساز منطقهای، تصویر «ایرانِ سنجیده و آیندهساز» را پررنگ میسازد.
جنگ دوازدهروزه و هجومِ وحشیانهی آمریکا و اسرائیل، رنج آفرید اما همزمان «سرمایهی همسرنوشتی» در جامعه ساخت. این سرمایه زمانی پایدار و کارآمد میشود که به اعتماد ملیِ نهادمند تبدیل گردد؛ و راهش، حقوقمحوری در داخل است: شنیدن صداها، صیانت از حق، و تبدیل خشمِ گذرا به انسجامِ پایدار.
چارچوب مهار چندسطحی (گامهای نزدیکدست)
بیرونیِ موضوعمحور: همراهکردنِ دولتهای منطقه حولِ منافعِ مشترکِ نزدیکدست—ترانزیت، انرژی، امنیتِ مرزی—میتواند هزینههای حقوقی–اقتصادیِ مکانیسمِ ماشه را بالا ببرد و احتمالِ انزوای ایران را کاهش دهد.
فنی–روایتیِ پیشدستانه: اعلامِ یک برنامهی همکاریِ مرحلهای و زمانمند با آژانس (برای دسترسیها و پاسخها)، همراه با تبیینِ شفاف و چندزبانه در رسانههای معتبر، میتواند تصویر «ایرانِ سنجیده و ثباتساز» را پررنگ کند و مشروعیتِ فشار را تضعیف سازد.
داخلیِ همافزا: هماهنگی نهادی برای پیامِ واحد، پرهیز از مواضعِ هیجانی و واگرا، و تقویتِ اعتماد ملی از مسیرِ احقاقِ حقوقِ شهروندان؛ یعنی شفافیت در تصمیمها، پاسخگویی به مطالبههای عمومی، تضمینِ امنیت و کرامتِ مدنی، و ایجادِ سازوکارِ اعتراضِ قانونیِ مؤثر. این مسیر، دوقطبیسازی را فرو میکاهد و دستِ روایتهای رقیب را کوتاه میکند.
حال آنکه:
واقعیت امروز این است که مکانیسمِ ماشه، پیامهای آژانس و بازیهای پساآلاسکا حلقههای یک زنجیرند. پیگیریِ این چارچوبِ چندسطحی—از همراهسازیِ موضوعمحور در منطقه و ابتکارِ روایتی، تا احقاقِ حقوقِ شهروندان برای بالا بردنِ اعتماد و انسجامِ ملی—میتواند شانس ایران را برای خروج از مدارِ واکنش بالا ببرد و ابتکار عمل را بازگرداند؛ **در این بازی، یا نقاش خواهیم بود یا نقاشی.**