توسکانیوز/محسن بوذری سراوانی/الکساندر دوگین سالهاست که فراتر از یک فیلسوف جنجالی روس عمل میکند. او عملاً به یک سلاح فکری برای کرملین تبدیل شده است؛ ابزاری که مأموریتش نه حل بحران، بلکه مشروعیتبخشی به آن است. دوگین با واژگان پرطمطراق فلسفی، جنگ و بیثباتی را تقدیس میکند و به آشوب سیاسی چهرهای مشروع و حتی مقدس میبخشد. خطر اصلی در اینجاست: اندیشهای که بهجای جستوجوی حقیقت، در خدمت روایتسازی قدرت قرار میگیرد.
¤ فلسفهای در خدمت جنگ
فلسفه دوگین بر این پیشفرض بنا شده که تمدن غربی در حال فروپاشی است و باید جای خود را به «امپراتوری اوراسیا» بدهد؛ امپراتوریای که بر اقتدار نظامی، سنتهای دینی و هویتهای بومی استوار باشد. در این چارچوب، بحران نه یک تهدید موقتی، بلکه فرصت و حتی ضرورت تاریخی است. به همین دلیل، دوگین جنگ را نه فاجعه، بلکه مقدمهای برای تولد نظمی تازه معرفی میکند.
این چارچوب ظاهراً فلسفی، در عمل پوششی برای سیاست است. رسانههای روسی و نهادهای فکری نزدیک به کرملین از ایدههای او برای توجیه هزینههای جنگ اوکراین بهره میبرند. جنگی که هزاران قربانی و بحران اقتصادی به بار آورده، در روایت دوگینی به «مأموریت مقدس» بدل میشود. در چنین شرایطی، دوگین نه یک فیلسوف مستقل، بلکه مهندسی برای روایتسازی قدرت است؛ کسی که فلسفه را به ابزاری برای تثبیت سیاست جنگی تبدیل میکند.
¤ مردان در سایه و ارتش نامرئی روایت
نفوذ او تنها به کرملین محدود نمیشود. دوگین با زبان آتشین خود شبکهای از «مردان در سایه» میسازد؛ افرادی در رسانه، دانشگاه و نهادهای فکری که مأموریتشان بازتولید روایتهای اوست. این چهرهها دور از صحنه رسمی سیاست قرار دارند، اما اندیشه دوگینی را به درون ساختارها میبرند. نتیجه، نوعی «ارتش نامرئی روایت» است که میتواند بحران را عادیسازی کند بیآنکه نامی از دوگین به میان آید. همین مدل نفوذ است که اندیشه او را خطرناکتر میسازد.
پژواک گفتمان دوگینی فراتر از مرزهای روسیه نیز شنیده میشود. در بسیاری از کشورها، جریانهایی پیدا میشوند که آشکار یا پنهان، همان منطق «بحران دائمی» و «سیاست انجماد» را تکرار میکنند. مفاهیمی چون عدالت، مقاومت یا اصلاح در این چارچوب از معنا تهی شده و صرفاً برای تثبیت انسداد سیاسی و توجیه وضع موجود به کار میروند. این همپوشانی، چه آگاهانه و چه ناخودآگاه، عملاً مسیر را برای نفوذ روایتهای بیرونی باز میکند.
حال آنکه:
از منظر ژئوپلیتیک، دوگین کمتر فیلسوف و بیشتر «مهندس بحران» است. او سیاست را به میدان نبرد دائمی میکشاند و بحران را به قاعده بدل میسازد. در جهانی که نظم قدیم فرو میپاشد و روایتهای بزرگ دوباره خریدار پیدا کردهاند، اندیشههای دوگین پژواکی از تمایل به آشوب مقدس است؛ صدایی که در روسیه زاده شده اما فراتر از مرزهای آن طنینانداز است. خطر اصلی اینجاست: هر جا که بحران عادی شود و سیاست به بنبست بدل گردد، نفوذ دوگینی به شکلی تازه بازتولید میشود چه با نام خودش، و چه با زبان دیگران.