✍توسکاتیوز_ دکتر روح الله مدامی
الذی علم بالقلم .علم الانسان مالم یعلم.
دانش بوسیله قلم به انسان آموخته شد.
والقلم و مایسطرون.
سوگند به قلم و آنچه توسط قلم کتابت شد.
وقلم تا کجا می تواند اندیشه ها را نگارش کند ؟
و علم آدم الاسماء کلها.
آری قلم زبان تفکر است.بارش فکری تفکر است.که ساحت سخن در قلم معنا می شود و ساحت سخن همان عقل و فلسفه است. آنگاه اگر ” سخن تا بی قلم باشد ؛ هم چون جانی است که کالبد ندارد اما واضح است که صاحب قلم باید بتواند ساحت قلم را درک و حفظ کند.
کریم الاصل باشد؛ یعنی از شخصیت برخوردارباشد. دقیق النظر باشد؛ یعنی از فهم و هوش قوی در مواجه با موضوع برخوردارباشد؛ عمیق الفکرباشد؛ یعنی نگاه فلسفی و بنیادی به موضوع داشته باشد. دارای اندیشه نافذ باشد. فصیح و بلیغ، سخن و فکر را در قلم جاری نماید. حرمت افراد در نگارش قلم حفظ شود.
حقیقت سخن و کلام در سر سویدای انسان نهفته است.آنچه در قالب زبان و قلم جاری می شود نشان از حقیقت پنهان صاحب قلم است لذا نمی توان متن نوشته شده را از مولف آن جدا کرد.
قلم به تعبیر جرج دپرنیتس ژورنالیست آمریکائی ، یک اسلحه توانایی است که در مقایسه با سایر سلاح های جنگی راحت تر می تواند انسان را بکشد و نابود کند.
قلم فضیلت بالایی دارد چون مردم را به درجه فرشتگی می رساند .
از آدم پیامبر سخن گفتند تا زرتشت حکیم. از افلاطون و سقراط و ارسطو تا فلاسفه اسکولاستیک وسطائی و تا فلاسفه جدید غرب از رنه دکارت تا کانت و هگل و هایدگر و آنسلم قدیس و هیوم و نیچه نوشتند و گفتند . و از فارابی و ابن سینا و غزالی و ابن عربی و سهروردی و خواجه طوسی و شیخ بهایی و میرداماد و ملاصدرا و سعدی و مولانا وحافظ و فردوسی و اندیشمندان معاصر غرب و شرق سخن گفتند و درقلم جاری کردند. اما آیا همچون علی ع درباره فلسفه انسان و هستی و معنای زندگی فصیح و بلیغ قلم زدند؟
با این وصف؛ به ساحت مولا علی ع و سخن و قلم او بنگریم.
از فلسفه انسان تا فلسفه هستی و آنتولوژی و از تدبیر منزل تا تدبیر مدن و فلسفه اخلاق تا فلسفه دین و از ساحت قلم تا ساحت عقل و علم؛ با جامعیت معنایی و فصاحت و بلاغت تمام ؛ در تفکر، سخن و قلم حضرت امیر ع چه زیبا مشاهده می شود. در نخستین خطبه خود ، زبان فلسفه می گشاید و حق تعالی را چون بسیط الحقیقه کل الاشیاء معنا می کنند. آری فلسفه اسلامی یا فلسفه در اسلام را علی ع آغاز می کند و آنگاه اندیشمندان مکتب اسلام هم چون فارابی و ابن سینا فلسفه را فرا گرفتند و تا یونان رصد فلسفی کردند و دانشمندان دیگر نیز علوم دیگر را جستجوکردند.
افلاطون و ارسطو را خواندند و درقلم جاری کردند وگستره و شعاع عقل و علم و فلسفه از چشمه تفکر و قلم حضرت امیر ع توانست منطق اسلام را با زبان دانش و فلسفه جهانی سازد.
علی ع درخطبه 23 به جایگاه مهم خانواده پرداخت و نقش خانواده در اجتماع را تبیین فرمود. درخطبه 30 به تدبیر مدن دقت نظر داشت و علیرغم انتقادهای سیاسی ، تضعیف حاکمیت را معقول نمی دانست. درخطبه 37 به اقدام در بزنگاه ها ی سیاسی و اجتماعی تاکید می کند و در خطبه 70 خار درچشم ماندن و استخوان در گلو را برای مصالح کلی جامعه و دین، ترجیح می دهد.
علی ع درنامه 53 تمام لوازم عقلی یک حکومت را تبیین می کنند. آن چه کانت در صلح پایدارش تاکید داشت جامعیت آن در بیان علی ع موج می زند، ( ولا تدفعن صلحا دعاک الیه عدوک ….) آن چه لیبرالیسم در فردگرایی ناقص خود تاکید دارد در کلام علی ع تام و تمام بیان شده است( اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق) و درباره مقام مشورت پذیری ، دقت عقلی و روانشناسی علی ع بی نظیر است.
( ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا ولا جبانا) مشورت با بخیل و ترسو بی فایده و غیر عقلانی است. بلکه مشورت با ( مدارسه العلما و منافثه الحکماء ) امر عقلانی است.عالم و حکیم لیاقت مشورت دهی دارند. علی ع فراتر از ایسم های موجود ایستاد و سخن گفت. علی ع در یک ایسم خلاصه نمی شود. علی ع علم و عقل و دین و سیاست را در خدمت تکامل انسان معنادار می داند .
زبان علی ع و قلم علی ع و تفکر علی ع در عصر مدرن، قادر است شرایط گفتگو را ایجاد نماید. علی و مساله انسان.علی و مساله حاکمیت و سیاست. علی و مساله حقوق و عدالت. علی و مساله جنگ و صلح. علی و مساله تعامل با جهان. علی و مبارزه با جهل و ظلم. علی و حقوق انسانها. علی و جایگاه عقل و دانش. علی و متافیزیک.علی و طبیعت شناسی. علی و انسان شناسی. علی و اخلاق. علی و امنیت. علی و تواضع .علی و مروت . علی و محبت. علی و فقر فردی و اجتماعی. علی و دانشمندان و … باید در فضای کامل علمی بازخوانی و تحلیل و تبیین گردد. علی و فلسفه الهی در نگاه علی ع به انسان و فلسفه هستی قابل تامل است.”علی ع درجامعیت سخن و قلم ایستاده است
شیعه حقیقی علی ع بدین معنا است که عقل و دانش و مشورت عقلا در تدابیر فردی و اجتماعی یک استراتژی تلقی شود.