به گزارش توسکانیوز / محسن هاشمی رفسنجانی. رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:این روزها در مورد مذاکره با ترامپ، طیفی از بستن تنگه هرمز و خروج از انپیتی و تغییر دکترین هستهای کشور سخن میگویند و به نوعی به استقبال جنگ میروند.
نتیجه این موضع، حلنشدن مسئله کشور یعنی تحریمهای فزاینده و بحران اقتصاد ملی و معیشت عمومی است؛ چراکه نه با بزرگکردن، پیچیدهکردن و لاینحل نشاندادن یک مسئله میتوان به سوی حل آن رفت.
البته که آمریکا به دنبال مهار و کنترل ایران هستند و نمیخواهند ایران قدرتمند شود اما برای حل مسئله ابتدا باید صورتمسئله را درست فهمید. تخاصم میان ایران و آمریکا و تحریمهای اقتصادی، سابقهای ۴۵ساله دارد؛ یعنی از زمان تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸. در این ۴۵ سال، به تدریج بر شدت و وسعت تحریمها افزوده شده است.
نسل دوم تحریمها در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون تحت عنوان قانون داماتو به تصویب رسید.
نسل سوم تحریمها در دوران ریاستجمهوری اوباما، تحت عنوان تحریمهای هستهای با تصویب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد و نسل چهارم تحریمها نیز در دوران اول ریاستجمهوری ترامپ، ذیل عناوین تروریسم، حقوق بشر و موشکی به تصویب کنگره آمریکا رسید.
با تصویب برجام، تحریمهای هستهای توسط دولت اوباما تعلیق شد؛ اما در دوران ترامپ و با خروج آمریکا از برجام، این تحریمها احیا شد. بنابراین اکنون با چهار عنوان تحریم مواجه هستیم: تحریمهای هستهای، تحریمهای موشکی، تحریمهای حقوقبشری و تحریمهای تروریستی.
البته این تحریمها بهصورت یکجانبه از سوی دولت آمریکا اعمال میشود و تعدادی توسط غربیها به دلیل روابط اقتصادی با آمریکا دنبال و اعمال میشوند.
یکی از شعارهای مهم دکتر پزشکیان در انتخابات، رفع تحریمها بود؛ اما پرسش اینجاست که آیا فراتر از شعار و وعده، دولت استراتژی و برنامه مدونی برای رفع تحریمها دارد یا خیر؟
البته در دولت و شورای امنیت، چهرههایی نظیر دکتر ظریف و دکتر عراقچی و تیم مذاکرات هستهای، از نیروهای باتجربه و توانمند در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی هستند، اما حل مسئلهای به این پیچیدگی و گستردگی فراتر از دیپلماسی به راهبرد ملی نیاز دارد؛ موضوعی که در ۳۰ سال گذشته آیتالله هاشمیرفسنجانی در مقاطع مختلف سعی میکرد این حلقه مفقوده را جبران کند.
تجربه نخست در سال ۱۳۶۴ آغاز شد. تحریمهای تسلیحاتی کشور، شرایط دشواری را برای رزمندگان بهخصوص در حوزه پدافند و نیروی هوایی ایجاد کرده بود. آیتالله هاشمی بهعنوان فرمانده جنگ و رئیس وقت مجلس شورای اسلامی، با تأیید سران قوا و امام خمینی، مسئله تأمین نیازهای تسلیحاتی جبههها را در برابر آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان هدایت کرد که در ابتدا با موفقیت همراه بود، ولی افشای این مسئله، موجب بروز یک رسوایی برای دولت وقت آمریکا و توقف موضوع شد.
تجربه دوم در دولت سازندگی و حمله عراق به کویت به وقوع پیوست. دولت آمریکا که به صلحطلبی و رفتارهای قانونمند جمهوری اسلامی در برابر جنگطلبی صدام اذعان داشت، در پی رفع تخاصم با ایران بود و بوش پدر، رئیسجمهور وقت آمریکا، با ارسال پیامها و حتی تماس تلفنی شخصی با دفتر رئیسجمهور وقت ایران، آیتالله هاشمیرفسنجانی، حل این مسئله را دنبال میکرد و آیتالله هاشمیرفسنجانی نیز در شورای عالی امنیت ملی مسئله را طرح و برای رفع تخاصم با آمریکا، جمعبندی کرد، ولی مورد موافقت قرار نگرفت که شرح تفصیلی آن در خاطرات ایشان تحریر شده است.
تجربه سوم، در دوران ریاستجمهوری اوباما شکل گرفت که بلافاصله پس از آغاز به کار، اقدام به ارسال نامه به رهبر انقلاب کرد و سپس مذاکرات دوجانبه میان معاون وزیر خارجه آمریکا و دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی در سال ۱۳۸۸ انجام شد و پس از آن در مذاکرات عمان میان وزیر خارجه وقت و نمایندگان دولت آمریکا دنبال شد. با آغاز دولت دکتر روحانی، دولت برای رفع تحریمها اقدام به مذاکره با ۵+ ۱ کرد که در نهایت به برجام و رفع تحریمها منجر شد که البته سه سال بعد در دوران ترامپ، آمریکا از برجام خارج شد.
تجربه چهارم نیز در سال ۱۴۰۱ و همزمان با پیروزی بایدن و آغاز جنگ اوکراین رخ داد و پیشنهاد احیای برجام در تابستان ۱۴۰۱ به ایران ارائه شد؛ اما شعار زمستان سخت اروپا، مانع بهنتیجهرسیدن مذاکرات دولت مرحوم رئیسی شد.
اکنون ایران در شرایط حساسی قرار دارد و در چشمانداز آینده، اگر راهبرد و برنامه دقیقی برای مدیریت تنش در سیاست خارجی وجود نداشته باشد، امکان انتقال از وضعیت تحریم حداکثری به تهدید حداکثری وجود دارد.
ما نیازمند برنامهای فراتر از رویکردهای افراطی و تفریطی، ماجراجویانه و سادهانگارانه هستیم. موضوعی که در بخش دوم مقاله به آن خواهیم پرداخت.
در بخش نخست بیان شد که کشور برای عبور از حریمهای چهارگانه و خطر سیاست تهدید حداکثری در دوره ترامپ، نیازمند راهبردی واقعبینانه و عملگرایانه با نگاه به آرمانها است که با حفظ مصالح و حقوق اساسی ایران، مشکلات شدید اقتصادی و معیشتی مردم را کاهش داده و فرایند توسعه ایران را پیگیری کند. تحریمهای موجود به چهار حوزه بازمیگردد:
نخست، تحریمهای هستهای: این تحریمها که با برجام تعلیق شد، به صورت یکجانبه در دوران نخست ریاستجمهوری ترامپ از طرف آمریکا بازگشت و در صورت اجرای مکانیسم ماشه، برای همه کشورها الزامی خواهد بود.
ریشه اصلی این تحریمها، سطح بالای غنیسازی اورانیوم در ایران است که از سه درصد درجشده در برجام، ابتدا به 20 و سپس به 60 درصد رسید. برخی از چهرهها نیز در کشور از خروج از انپیتی و تغییر دکترین اتمی کشور سخن میگویند. فارغ از آنکه آیا اساسا و از نظر فنی و تجهیزاتی، کشور مورد تحریم و مراقبت شدیدی مانند ایران، امکان تولید بمب اتم در کوتاهمدت یعنی تا چند ماه را دارد یا نه؟ این پرسش مطرح است که آیا پرداخت چنین هزینه سنگینی در بروز مشکلات اقتصادی و مختلشدن توسعه کشور به مصلحت انقلاب است؟ هنگامی که ما بنا به فتوای رهبر انقلاب ارادهای برای حرکت به سوی ساخت بمب اتم نداریم، چرا با نپذیرفتن پروتکل الحاقی و همکاریهای داوطلبانه با آژانس فرصت ایرانهراسی را به دشمنان و رقبایمان میدهیم. نیاز اورانیوم برای بعضی از فعالیتها که 20 درصد را میطلبد یا برای زیردریایی با سوخت اتمی هم میتواند در مذاکرات با آژانس در حد لازم و زیر نظر آژانس تأمین شود.
دوم، تحریمهای تروریستی: از دهه 60، دولت آمریکا به بهانه ارتباطات و حمایت از گروههای مقاومت لبنانی و فلسطینی، تحریمهایی علیه ایران وضع کرد که بهتدریج این تحریمها با فعالیت نیروی قدس و تقویت گروههای مقاومت تشدید شد و درحالحاضر به اوج رسیده است، اما در جریان حوادث اخیر، بخشی از نیروهای مقاومت مرتبط با ایران آسیب دیدند و بخشی نیز در حال تغییر استراتژی هستند. وقایع پس از هفتم اکتبر، آتشبس لبنان، تغییر رژیم در سوریه و آتشبس غزه برخی از این گروهها را نیز به تجدید نظر در مسیر خود سوق داده؛ بنابراین مناسب است ایران نیز با بررسی هزینه و نتیجه، موضوع را مورد بررسی و تأمل جدی قرار دهد. تا بتواند با حل مشکلات اقتصادی کشور دوباره در شرایط سیاستورزی جدی برای محور مقاومت قرار گیرد. و ایران را نیز بسازد.
سوم، تحریمهای موشکی: انجام عملیات وعده صادق یک و دو، موجب شده تا نگاهها به ایران به دلیل دارا بودن موشکهای بالستیک با برد بیش از هزارو 500 کیلومتر بیشتر جلب شود. در این شرایط نیز به نظر میرسد دکترین موشکی و دفاعی کشور باید مورد بررسی و ارزیابی مجدد قرار گیرد؛ بهویژه آنکه برخی چهرهها از ضرورت ارتقای برد موشکهای بالستیک ایران از حیطه دو هزار کیلومتر به چند هزار کیلومتر و بینقارهای سخن میگویند، طبیعی است که فلسفه صنایع دفاعی و موشکی کشور جلوگیری از حمله و تجاوز دیگر کشورها به ایران است، نه تحریک و فراهمکردن فرصت برای ایرانهراسی.
چهارم، تحریمهای حقوقبشری: این تحریمها که عمدتا پس از حوادث سال 1388 آغاز و در سالهای اخیر تشدید شده است، با ایجاد فضای آرامش در کشور، قابل خنثیسازی است. دولت جدید با شعار وفاق و کاهش تنشهای داخلی و حل محدودیتهایی نظیر فیلترینگ به موفقیتهایی در اعتمادسازی با مردم رسید و نظام نیز نیازمند افزایش سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی و بازآفرینی اعتبار رسانههای داخلی است؛ بنابراین میتوان با ایجاد اجماع در میان تصمیمسازان کشور، فضایی فراهم کرد که انتخابات آینده، با رونق و مشارکت حداکثری همراه شود، زندانیان سیاسی با رأفت و سعه صدر نظام آزاد شوند، فضای خودسانسوری و کاهش مخاطب و مرجعیت رسانههای داخلی تغییر کند و در یک کلام، وحدت و همراهی جایگزین فضای دوقطبی شود. اگر این اتفاقات رخ دهد، طبیعتا زمینهای برای تداوم تحریمهای حقوقبشری نظام وجود نخواهد داشت.
در مجموع میتوان گفت هر تلاشی در راستای کاهش سرمایه اجتماعی نظام و افزایش فشارها بر ایران، بازی در زمین دشمنان کشور است و هر قدمی در راستای اصلاح امور، افزایش کارآمدی و رفع تحریمها و موانع، خدمت به انقلاب است، بنابراین میتوان برنامهای منسجم، واقعگرایانه و عملگرایانه برای حفظ و تقویت انقلاب در دوران پیشرو ارائه داد، به شرط آنکه دچار افراط و تفریط نشویم.