توسکانیوز/احمد کسایی/در روزگاری که آموزش و پرورش میبایست سنگر عقلانیت، شایستهسالاری و توسعه منابع انسانی باشد، متأسفانه در برخی استانها، این نهاد فرهنگی به عرصهای برای تحقق منافع جناحی، خانوادگی و سیاسی برخی چهرهها بدل شده است. نمونهای آشکار از این وضعیت، آنگونه که منابع مختلف از درون ادارهکل گیلان گزارش میدهند، به مدیریت این نهاد در استان گیلان بازمیگردد
انتصابی پرحاشیه و بدون پشتوانه میدانی
خانم نرگس دستیار که حدود شش ماه پیش به عنوان مدیرکل آموزش و پرورش گیلان منصوب شد، نهتنها پیشینهای از فعالیت اثربخش در استان گیلان ندارد، بلکه در دوران تبلیغات انتخابات اخیر نیز، هیچگونه کنش یا حمایت از نامزد اصلاحطلبان، دکتر پزشکیان، نداشته است. او تا پیش از انتصاب هیچگاه مورد حمایت جریانهای فرهنگی اصلاحطلب یا ستادهای انتخاباتی مرتبط قرار نگرفته است. برخلاف تصور اولیه، این انتصاب نه از دل بدنه فرهنگی استان و نه برآمده از مشورت با فعالان اصلاحطلب حوزه آموزش بوده، بلکه به روایت منابع مطلع، تحت حمایت مستقیم خانم حکیمزاده (معاون وزیر) و با لابیگری پشتپرده یکی از نمایندگان پرنفوذ ، صورت گرفته است.
دارهای که به دفتر نماینده بدل شده است
نکتهٔ نگرانکنندهتر، تأثیر گستردهٔ حضور نماینده ای خاص در انتصابات، سیاستگذاریها و حتی خریدهای ادارهکل است. بر اساس گزارشها، ادارهکل آموزش و پرورش گیلان عملاً به «حیاط خلوت» نماینده تبدیل شده؛ بهطوریکه برخی قراردادهای خرید به شکلی مشکوک، به فروشگاه های نزدیک به ستاد وی سپرده شده است. افزون بر این، دختر یکی از نمایندگان به ریاست بخش تعلیم و تربیت رسیده و در فضایی بزرگ مستقر شد ؛ اقدامی که نشانهای روشن از تحقیر ساختار اداری، حذف تدریجی شایستگان، و اولویتبخشی به روابط فامیلی بر ضوابط قانونی است.
کوچ اجباری، پروازهای مکرر و سکونت در دو شهر
همسر خانم دستیار، که در دولت تدبیر و امید رئیس اداره آموزش و پرورش صومعهسرا بوده، به دلایل مبهم ، استعفا داده و اکنون ساکن تهران است. این موضوع باعث شده است که خانم مدیرکل بهطور منظم و گاهی با هواپیما میان گیلان و تهران در رفتوآمد باشد؛ وضعیتی که نهتنها بر تمرکز مدیریتی او تأثیر گذاشته بلکه شائبههایی دربارهٔ هزینههای پروازی و تأمین هزینههای غیرشفاف ایجاد کرده است.
اعتراض بدنه اصلاحطلب، سکوت وزارتخانه
در حالی که دو تن از رؤسای کمیتههای فرهنگیان ستاد دکتر پزشکیان در گیلان با ارسال نامهای به مدیر کل نسبت به عدم مشورت با آنان اعتراض کردهاند، وزارت آموزش و پرورش تاکنون سکوتی معنادار در برابر این انتصابات پرسشبرانگیز در پیش گرفته است. به نظر میرسد خانم دستیار، مسیر انتصابات را نه از مجرای کارشناسی یا مشورت با بدنه فرهنگی، بلکه صرفاً از طریق جلب حمایت یک نماینده خاص پیگیری کرده و از اعتبار وزارتخانه برای پاسخگویی به خواستههای سیاسی آن نماینده خرج میکند.
حاکمیت مناسبات شخصی، محفلی بر مناسبات سازمانی
از سوی دیگر، نارضایتی گسترده در میان کارکنان ادارهکل گیلان نسبت به «ریختوپاشهای بیسابقه»، «فضای رانتی»، و «عدم شفافیت در تصمیمگیریها» افزایش یافته است. گماشتن چهار معاون بالای ۳۵ سال بدون رعایت شاخصهای تخصصی، تنها یکی از نشانههای گسترش مدیریت توصیهمحور در این نهاد مهم فرهنگی است
بازنگری در انتصاباتی از این دست، ضرورتی عاجل
اگر وزارت آموزش و پرورش بهراستی خواهان نجات سیستم آموزشی کشور از مداخلات مخرب سیاسی و شخصی است، باید در انتصابهایی از این دست تجدیدنظر کند. حضور چهرههایی بدون پیشینهٔ اصلاحطلبی و بدون مشروعیت میدانی در رأس آموزش و پرورش استانها، تنها شکاف میان وزارتخانه و بدنه فرهنگیان را تعمیق میبخشد. در نهایت، این پرسش جدی باقی است: آیا آموزش و پرورش استان گیلان، قرار است به ابزار چانهزنیهای نمایندگان مجلس بدل شود یا به سکویی برای رشد نسلی فرهیخته، مسئول و پرسشگر؟