• امروز : افزونه جلالی را نصب کنید.
2

می شود بار دگر در این میکده‌ را باز کنند/ یادداشتی برای شهر عزیزم رشت

  • کد خبر : 3775
  • ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۶:۴۳
می شود بار دگر در این میکده‌ را باز کنند/  یادداشتی برای شهر عزیزم رشت
یادداشتی به قلم مسعود شفیعی

ساعت ۱۲ شب بود…
وقتی از خیابون رد می‌شدم و بسمت میدون اصلی شهر می‌رفتم انگار نه انگار که ساعت به پایان یک روز رسیده و اعلام میکنه که روز دیگری از راه رسیده. هنوز بودن آدمایی که تو روز قبل بودن و داشتن ادامه میدادن روز اول رو و نمیخواستن قبول کنن که روز بعد باید شروع شه. امید داشتن روز قبل هنوز نمرده.زندس. حیات داره براشون.
جلوتر که رفتم هنوز مغازه هایی که انگار ساعت بسته شدن برای اونا معنی نداره باز بودن و آنچنان تفاوتی با یک روز رو براشون نداشت. انگار باید انقدر میموندن تا شیفت بعد مغازه تحویل بدن. بچه ها جلوی پدر مادرشون با بادکنکاشون میدویدن و بوسه پدر و مادر بر فرزند نشون از برقراری زندگی از این خیابون داشت. صدایی جلوتر از بچه ها برایم دلنشین رسید که دیدم نشسته بر زمین، ساز می‌زنند و دنیایی از دل ساز و آواز تویه خیابون برای مردم شهر دلنواز شده و چه ژوست و کوک به کار خود ادامه می‌دهند چشمان خسته مردم هنر شناس و انگشتان گرم نوازنده خیابانی. باز جلوتر که رفتم در دل مه و دود کباب زیر قیمت بازار هم لباس پیدا کردم, هم میوه و هم کتاب. با دست پر از لباس و میوه و کتاب گرسنم شد و کنار ی کبابی شروع کردم به خوردن کباب و چه دلنشین بود لذت کباب با نون بربری و پیاز. جلوتر که رفتم دیدم گذر از چای محلی با بامیه برایم هرگز امکان پذیر نیست که دیدم چای آلبالو که یکی از علاقمندی‌های منه رو داره و شروع کردم به فوت کردن چای آلبالو و شنیدن حرف‌های فلسفی و نقد کانت و دکارت با طعم چای آلبالو. به ساعت دو و نیم شب نزدیک شدم. قرار بود از این خیابان فقط من گذر کنم که برایم هم نان داشت، هم کتاب، هم میوه، هم لباس، هم کباب و هم چای آلبالو …
اسم این بهشت برای من رشت عزیزم هست
خدایا به سلامت دارش
.
می شود بار دگر
در این میکده را باز کنند
بروم بار دگر بر در آن می خانه
دست افشان بنشینم قده ای پر یابم
و بگویم که خدایا به سنای شهرم
روی از هرچه پلیدی ببرم
و به درگاه تو سوگند که من
رشت را همچو دل و جان و تنم، می‌دارم دوست
شهری از بند هزاران تلخند
شهری از درد، به خود خندیده
شهری از ناله مادر، افسون
شهری از درد پدر، رقص کنان
و چه گویم من
توبه از هر چه گفتم، آری
تو فقط بر من کن
رشت را ارزانی
می شود بار دگر …

لینک کوتاه : https://tooskanews.ir/?p=3775
  • نویسنده : مسعود شفیعی
  • منبع : توسکانیوز

برچسب ها

ثبت نظرات

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
    دیدگاه های شما، پس از تایید مدیریت در وب سایت خبری توسکا نیوز منتشر خواهد شد. پیام هایی که حاوی تهمت و افترا و غیر از زبان فارسی باشند منتشر نخواهد شد.