یگانگی ذات حق تعالی ؟
این احدیت ، ذات الهی است. خداوند وجود حقیقی و حقیقت وجود است؛ یعنی وجود مطلقی که نه ماهیت دارد و نه ترکیب. بلکه احد است و صمد. بدین معنا که در ذات یگانه است و در صفات بی نیاز. چرا توحید احد است و دوئیت در آن راه ندارد؟ اولا اگر دو وجود حقیقی و بسیط فرض شود ، چنین خواهد شد که یکی از دیگری تمام تر و کامل تر باشد. چون یکی در مقام علت و دیگری در مقام معلول قرار خواهند گرفت و این با حقیقت بسیط و مطلق منافات خواهد داشت و اگر گفته شود هر دو وجود، بسیط و تمام و لایتناهی باشد؛ لازم می شود هر یک از آن دو اصل حقیقت وجود بوده و با هیچ شئی ترکیب نشده باشد. از آن جا که حقیقت بسیط و مطلق فقط یکی است و فرض دوئیت برابر است با عدم بسیط حقیقی، لذا یکی از آن دو وجود ، واحد نبوده و متکثر خواهد بود.لذا فرض دو وجود بسیط و مطلق محال است.
” آیه شریفه 111 سوره اسراء ”
اشاره دارد بر این که خداوند فرزندی نگرفته و در فرمانروایی ملک شریکی ندارد.) یا در آیه ” 68 سوره قصص ” آمده است ….از آن چه که با او شریک می سازند منزه و برتر است ) و نیز در آیه 88 سوره قصص اشاره دارد به اینکه” خداوندی جز او نیست.) یا در آیه 51 سوره نحل می فرماید : دو معبود را به خدایی نگیرید که خداوند یکتا فقط او است.)
یا در آیات 1 و 2 سوره اخلاص ؛ اشاره به احدیت و صمدیت حق تعالی دارد.
مجموع این آیات شریفه و آیات دیگر تاکید بر احدیت و نفی دوئیت در باب توحید دارد. واحد از ایجاد شرکت و ترکیب و دوئیت بین خود و دیگری ممانعت می کند و معنای صمدیت یعنی بی نیازی مطلق؛ یعنی نفی کثرت و ترکیب و اجزاء . اگر برای ذات حق تعالی شریک و نیازمندی باشد؛ آن گاه آمیخته شده از آن وجود شریک . و لذا مرکب شده است و وجود مرکب یعنی نفی بسیط حقیقی. پس خداوند یا باید بسیط حقیقی باشد یا مرکب حقیقی. در ترکیب او مطلق نخواهد بود و محتاج شئیت دیگر و نهایت دوئیت و آنگاه وجود مرکب و محتاج خود نیازمند علت حقیقی خواهد بود و چنین وجودی نمی تواند خالقیت حقیقی هستی را برعهده داشته باشد چون مرکب از اجزاء این جهان شده است. درحالی که علیت و علت العلل حقیقی باید بیرون از جهان هستی باشد و جهان هستی معلول او خواهد بود. یا وقتی در آیه 3 سوره اخلاص اشاره دارد به ” نه زاده و نه زاییده شده ” به این دلیل است که وجود حق تعالی ازلی است و بقاء وجودی خداوند به وجود مداوم اشخاص دیگر نیست چون آنگاه عین نیازمندی خواهد بود.
در آیات : 163 سوره بقره؛ 10 سوره ابراهیم، 91 و 92 سوره مومنون و 22 سوره انبیا به احدیت و یکتائی حق تعالی تاکید شده است.
از دلایلی که می توان گفت دو خدایی ممکن نیست و به تعبیر قرآن موجب فساد می شود ” لو کان فیهما الهه الاالله لفسدتا ….” یعنی ضرورت رابطه علت و معلول و سنخیت میان آن دو و نیز رابطه تشخص معلول یا مخلوق با تشخص علتی که وجود را به معلول افاضه کرده است ؛ چرا که دهنده وجود؛ دهنده تشخص شئی هم می باشد. ( تشخص در اینجا یعنی رابطه حقیقی وجودی معلول با علت خودش. یک معلول از آن جهت که وجود آن ایجاد شده است نمی تواند از دو علت در تمام ابعاد نشات گرفته باشد. منظور ما صفات نیست بلکه اصل حقیقت وجود یک شئی است. تشخص در معلول یعنی علیرغم اشتراکات ولی یک وجود را متمایز از دیگری می کند و تشخص در علت یعنی وجودی که شرایط کامل وجود بخشی را در باره آن معلول مشخص داشته است و یک معلول مشخص از یک علت مشخص وجود یافته است. )
از آن جا که برای یک حقیقت که واحد است دو وجود و دو تشخص معنا ندارد برای شئی مخلوق نیز وجود دو خالق که هر دو تشخص مرتبط در ایجاد حقیقیش داشته باشند ممکن نخواهد بود.
چون اگر مخلوق درعین حال به دو خالق ارتباط تشخصی داشته باشد محال است. چون دوئیت مانع از تشخص حقیقی در رابطه علت و معلول خواهد شد و اگر مخلوق به لحاظ تشخص فقط متصف به یکی از آن دو خالق باشد معنایش آن است که به دیگری متصف نیست و این یعنی نفی دوخدایی و نفی دوئیت.
توضیح پایانی اینکه: مراد از احدیت حق تعالی؛ وحدت حقیقی است نه وحدت عددی. مثلا مراد از خدا یکی است؛ عدد یک نیست.که بدنبالش اعداد دو و سه و چهار بیاید چون کثرت در عدد به واسطه تکرار عدد یک است. مثلا عدد دو تکرار عدد یک است و عدد سه تکرار سه مرتبه از عدد یک است. و….
این نوع تکرار در احدیت حق تعالی معنادار نیست چون دومی و یا سومی از جنس خود ندارد. بسیط حقیقی مطلق است. لذا اگر وحدت خداوند را عددی بدانیم در واقع او را جزیی از کل قرار داده ایم. در وحدت عددی کثرت است و این درمقابل وحدت حقیقی خواهد بود.
و باید گفت به جز وحدت حقیقی و بسیط مطلق ، ما بقی حادث و مخلوق به مشیت وجود بسیط الحقیقه می باشد.