✍توسکانیوز_ دکتر روح الله مدامی ؛ معیشت و اقتصاد یا دور شدن از ریل عدالت اجتماعی ، گاهی سبب می شود تا برخی موضوعات مهم بین المللی و ایدئولوژی سیاسی را نادیده انگاریم. دست کم از قلم تحلیل دور کنیم ؛ اما برای صاحبان قدرت ؛ سیاستمداران و اقتصاد دانان برجسته بین المللی، دوراندیشی در سرنوشت قدرت و وضعیت تفکر جهانی یک ضرورت عقلی تلقی می شود و مابقی امور ذیل قدرت و تفکرغالب معنادار می شوند.
تک قطبی کردن قدرت و دهکده کردن جهان و تقسیم جهان به اول و دوم و سوم ، نمونه های این استراتژی است.
بی شک مسلمانان برخوردار از تاریخ و تمدن و فرهنگ هستند. تاریخ علم، فلسفه، ادبیات، هنر، سیاست، مبارزه و باورهای دینی و توحیدی ؛ اما جهانی شدن را برچه مبنایی طراحی کرده اند. این تدبیر سران قدرت آمریکا و اروپا است. زبان انگلیسی؛ آلمانی، فرانسوی باید به معتبرترین ابزار تحصیل و ارتباط جمعی در قاره های آفریقا و آسیا و خاور میانه شود درحالی که تحصیل کردگان آمریکائی و اروپائی می توانند بی اعتنا از زبان چینی و هندی و اردو و عربی و فارسی عبور کنند ولو بیشترین جمعیت دنیا متعلق به این زبانها باشند.
نویسندگان و هنرمندان آمریکایی و اروپایی باید درسراسر دنیا شهرت پیداکنند اما به ندرت یک آسیایی یا آفریقایی می تواند در جهان آمریکایی و اروپایی شهرت حقیقی پیدا کند.
جهان اول متعلق به آمریکا و اروپا شد
جهان دوم متعلق به اتحاد جماهیر شوروی سابق و جهان سوم متعلق به کشورهای توسعه نیافته آسیا و آفریقا و آمریکای مرکزی و جنوبی.
با فرو ریختن جهان دوم، ( اتحاد شوروی) عملا غرب جهان را به تک قطبی تبدیل کرد و رتبه اول قدرت، صنعت و اقتصاد دنیا لقب گرفتند.
اکنون پرسشی مطرح است و آن اینکه آیا کشورهای درحال توسعه برای غرب قابلیت ایجاد تقابل را دارند؟
هانتینگتون در اثر ” برخورد تمدنها ” که البته با لحن مغرضانه بیان شده است؛ وضعیت غرب و آینده را چنین تحلیل می کند که؛ تمدنهای ضعیف شکست خواهند خورد و غرب پیش می رود و در نهایت دو تمدن باقی خواهند ماند؛ یکی تمدن غرب پیشرفته و دیگر تمدن اسلام غیر پیشرفته و نبرد بین این دو تمدن خواهد بود که البته سید محمد خاتمی در مقابل برخورد تمدنها؛ گفتگوی تمدنها را مطرح کرد اما واضح است که گفتگوی تمدنها مطابق نظر هانتینگتون و استراتژی غرب؛ چندان معنادار نخواهد بود بلکه غلبه یک تمدن بر تمدن دیگر باید پیش رو باشد تا جهانی شدن و یکه تازی تمدن غرب معنای خود را حفظ کند.
اما اینکه دو تمدن قوی سرانجام باقی خواهند ماند و به تعبیر هانتینگتون؛ مابقی تمدنها در اثر قدرتهای غرب شکست خواهند خورد و آن دو تمدن اسلام و غرب هستند.
منظور از تمدن غرب چیست؟
تمدن غرب چگونه تعریف می شود؟
غرب مدعی است که تمدنش برپایه دو اصل شکل گرفته است.
اصل اول نبوت اسرائیلی وایدئولوژی عسیی مسیح ع و موسی ع ؛ مسیحیت و یهودیت .این اصل همان منبع اخلاق و دین است.
و اصل دوم؛ علم و فلسفه یونانی که علم و دموکراسی بوده است ؛ لذا غرب خود را طلایه دار دین؛ اخلاق و علم و فلسفه می داند و درمقابل تمدنی فراتر از آن نمی شناسد.
اما آیا این ادعای غرب( آمریکا و اروپا ) نقطه مقابل ندارد؟ اسلام دیگر تمدن مقابل غرب چه می گوید؟ جالب است که اسلام نیز همین دو عامل را زیر بنای تمدنی خود معنا می کند.
دو اصل؛
اول ادیان ابراهیمی که اسلام نیز متصل به آن است و پیوند ناگسستنی با آن دارد.
و دوم؛ فلسفه و علم. با این تفاوت که فلسفه و علم یونانی قبل از آنی که در جغرافیای غرب فهمیده شود و نقش آفرینی کند، توسط دانشمندان مسلمان در جغرافیای اسلام مورد مطالعه و بهره برداری قرار گرفتند؛ بنابراین، این طور نیست که غرب تنها تمدن مترقی را به خود اختصاص داده باشد.
نکته بسیار مهم دراینجا است. که :
مسیحیت توسط جامعه روشنفکری غرب، در قالب سکولارسیم سیاسی کنار زده شد و عرصه قدرت و سیاست را ترک کرد.از سوی دیگر مسیحیت نگاه واقع پلورآلیسمی ندارد بلکه تنها راه سعادت را مسیحیت می داند. درحالی که اسلام گرچه خود را دین کامل می داند اما همه ادیان ابراهیمی را به رسمیت می شناسد و حتی ادیان و مکاتب غیرآسمانی مانند زردتشت را محترم شمرده و حقوق شهروندی و اعتقادی آنها را درجامعه اسلامی محفوظ می داند.
از سوی دیگر جمعیت یهودیان؛ در تمام دنیا حدود 20 میلیون به نظر رسیده است درحالی که جمعیت مسلمانان بیش از یک میلیارد بوده و در حدود 50 کشور جمعیت اکثریت دینداران را به خود اختصاص داده است. در قلب آمریکا 5 تا 6 و درقلب اروپا 15 میلیون مسلمان حضور دارند. !
از منظر دیگر ایران کشوری است متمدن و با سابقه علم و فلسفه ؛ همان ادعایی که غرب دارد، تمدن فلسفی خیز و علم خیز ایران اکنون با اسلام متمدن و جهانی در قالب حکومت و قدرت سیاسی پیوند خورده است.آنچه غرب را به تکاپو واداشته است، پیوند ایران متمدن و اسلام متمدن است و این تمدن درمقابل تمدن غرب، یک مساله مهمی است که استراتژیست های غرب هیچگاه آن را نادیده نمی گیرند. لذا :
1) استراتژیستهای غرب بر این باورند که تنها تمدن مترقی و با نفوذ بین المللی با جمعیت میلیاردی در مقابل تمدن غرب؛ اسلام و ایران است.
2) اسلام با به رسمیت شمردن ادیان ابراهیمی و مکاتب غیر آسمانی، تقابلی با ادیان جهانی نخواهد داشت و لذا آینده اسلام نفوذ جهانی است.
3) اسلام با عقل و علم دو منبع تمدن ساز غرب نه تنها چالشی ندارد بلکه آن را ضرورت می داند لذا درآینده از رتبه جهان سومی عبور خواهد کرد.
4) با فرض ردیف های 1 الی 3 در گام اول اسلام و ایران در خاورمیانه و گام دوم شرایط جایگاه قدرت جهانی با دو محور ایدئولوژی و قدرت علمی و سیاسی را دارد.
نتیجه ؟
اسلام سنتی حول محور شخصیت حضرت “محمد ص ” قراردارد . پس این شخصیت اول اسلام باید در دایره استراتژی تخریب قرار گیرد.
ایران متمدن و اسلام متمدن در خاورمیانه نباید قدرت اول شوند چون درگام دوم ملتهای مسلمان طی ساختار سیاسی به قدرت جهانی تبدیل می شوند لذا اسلام هراسی و ایران هراسی استراتژی راهبردی قدرتهای غرب است.
راه حل ؟
باید متفکران مسلمان و سیاستمداران اسلامی ایرانی؛ تلاش مضاعف کنند تا ملتهای جهانی از این باور برگردند که اسلام و ایران متمدن نه تنها هراسی ندارند بلکه تاکید برعقلانیت و علم گرایی و اخلاق و دین باوری دارند و کرامت انسان برای جامعه مسلمین و ایران یک اولویت تلقی می شوند.