از هرچه بگذریم سخن رشت خوش تر است.
از شهر من همین بس که در تلاطم تند بادها و طوفان های تاریخ همچون سروی ستبر ریشه از خاک پاک خود بیرون نکشید و به بهانه ضربه های تبر بیگانگانِ متجاوز و مغرض و خودی های خود فروخته سایه از سر فرزندان خود برنداشت.
از شهر من همین بس که محجوب است و پرغرور، مظلوم است و سرافراز، سبز است و دلربا، نامدار است و خاضع…
از شهر من همین بس که مهد فرهیختگان و بزرگانی شد که جهانی در برابر بزرگی و علم و معرفتشان سر تعظیم فرود آورده و نام های بزرگشان تا ابد طلایه دار بشریت خواهد بود.
از شهر من همین بس که مردمانش در برابر ظلم سر خم نمی کنند و از مشروطه و پیل داربُن تا جنگ نابرابر ۸ ساله را میدان داری کردند و در صف اول مدافعین حرم اهل بیت عاشقانه ها سرودند…
آری از هر چه بگذریم سخن رشت خوش تر است…
شهر خسته من، شهر اولین ها، شهر پیروزی ها، شهر نغمه های عاشقانه این بار چشم به راه گامهای فرزندان خود برای شروعی دوباره است.
شروع دوباره به زندگی…
رشت را باید زندگی کرد
در روزهای بارانی
در شب های روشن
در گذر فرخ
در بافت تاریخی و کوچه های ساغریسازان
در پیاده راه نوین و عمق قدمت بازارش…
آری از هر چه بگذریم سخن رشت خوش تر است…